خاندان ابن فرات
خاندان ابن فرات | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
عصر | قرن سوم و چهارم قمری |
مکان استقرار | عراق، مصر |
ویژگی | از دیوانسالاران و وزیران پرآوازه شیعه بودند |
شخصیتها | |
راویان | احمدبن محمد بن موسی بن حسن، |
مشاهیر | محمد بن موسی بن حسن، |
عالمان | عباس بن احمد بن محمد |
اِبْنِ فُرات، عنوان چند تن از دیوانسالاران و وزیران پرآوازه شیعه عراق و مصر در سدههای سوم و چهارم قمری که خاندانی ذینفوذ و سرشناس بودند و در طول یک قرن، مناصب حكومتی مهمی چون وزارت و منشیگری دربار عباسیان را بر عهده داشتند. در این خاندان، محدثان و راویانی نیز هستند.
نسب
به رغم شهرت این خاندان و نقش مهمی که بسیاری از افراد آن در یکی از بحرانیترین ادوار تاریخ اسلام داشتهاند، اطلاعات ما درباره خاستگاه پدران ایشان پراکنده و گاه متناقض است. چندان که برخی از آنان را فقط از رهگذر شباهت نام پدر و نیایشان میتوان به یکدیگر پیوند داد، و از آن رو که در آثار مورخان متقدم شواهدی در تأیید برخی از نوشتههای متأخر یافت نمیشود، تنظیم نسبنامه این خاندان و تعیین رابطه میان برخی از کسانی که بر پایه برخی منابع، به نخستین نسلهای آن تعلق دارند، بسیار دشوار است.
خاندان ابن فرات
این افراد از خاندان ابن فرات شناخته شدهاند:
محمد بن موسی بن حسن
ابوجعفر محمد بن موسی بن حسن بن فرات که از زندگی او اطلاع اندکی در دست است. به گفته نوبختی در فرق الشیعه، وی یار و پشتیبان نزدیک محمد بن نُصیر نُمیری، از غالیان معاصر امام هادی(ع) بود. به گفته ابوعلی مسکویه، وی با حسن بن مَخْلد بن جراح (د ۲۶۳ق/ ۸۷۷م) وزیر خلیفه معتمد دوستی داشت و خود در دستگاه دولت مشاغلی یافت. و گفتهاند عامل ماسبذان و نهاوند شد. محمد بن موسی پس از درگذشت امام حسن عسکری (ع) (۲۶۰ق/۸۷۲م) و پیش از مرگ محمد بن نصیر (د ۲۷۰ق/ ۸۸۳م) درگذشته است. پسرانی داشت که چندتن از آنها به ریاست دیوان یا وزارت رسیدند. ابوعیسی، فرزند دیگر او در مکه گوشهنشینی اختیار کرد و در وزارت برادرش ابوالحسن علی درگذشت.
احمدبن محمد بن موسی بن حسن
ابوالعباس احمدبن محمد بن موسی بن حسن بن فرات(۲۳۶ق)، نویسنده، راوی و صحابی امام حسن عسكری (ع) بوده است. برخی بر آنند که محمد بن نصیر نمیری به هنگام مرگ، احمد بن محمد را به جانشینی خود برگزید. در گزارش نوبختی، از احمد بن موسی نام برده شده و میتوان احتمال داد که نام محمد از آن میان افتاده باشد.
چنین مینماید که ابوالعباس احمد، به توسط پدرش که با حسن بن مَحْلد وزیر دوستی داشت، وارد امور دیوانی شد و تا صفر ۲۷۸ / مه ۸۹۱ در این منصب بود. در این تاریخ پس از عزل ابوالصقر اسماعیل ابن بلبل، وزیر معتمد، او را نیز به زندان افکندند.
ظاهراً او و برادرش ابوالحسن علی تا خلافت معتضد (۲۷۹ق/۸۹۲م) در حدود یک سال در زندان ماندند. در این هنگام وزیر عبیدالله بن سلیمان که با خزانه تهی و مخارج گزاف روبهرو شده بود، به اشارت ابوالفضل بن عبدالحمید کاتب، نزد خلیفه معتضد از مهارت و چیرگی ابوالعباس احمد و برادرش ابوالحسن در امور مالی و خراج شهرها سخن گفت و موافقت او را بر آزادی آن دو جلب کرد.
ابوالعباس در اندک زمانی موفق شد امور مالی دولت را سامان بخشد و از سوی وزیر به ریاست دیوان خراج و ضیاع منصوب شود. به روایت ابن خلکان وزیر به گروهی از دیوانیان یک ماه فرصت داد تا خراج شهرها را محاسبه کنند، اما ابوالعباس احمد و ابوالحسن علی بن فرات در زندان به دو روز خراج همه قلمرو خلافت را محاسبه کردند و فرستادند و همین سبب آزادی و اشتغال مجدد آن دو در مناصب دیوانی شد.
گویا ابوالعباس احمد دیوان الدار (از ادغام دیوانهای ولایتی شامل دیوان مشرق، دیوان مغرب و دیوان سواد) را پدید آورد و خود ریاست آن را به عهده گرفت و ابوالحسن علی بن فرات را به نیابت از خود در آنجا نشاند.
شخصیت فرهنگی
ابوالعباس احمد مردی فقیه، ادیب و شعر دوست بود. او را داناترین مردم به فقه مذاهب اسلام شمردهاند. وی خود نیز شعر میسرود. عبدالله بن معتز او را در اشعارش ستوده و بحتری طی قصیده مشهوری در وصف و ستایش او سخن گفته است.
وی در پایان سال ۲۹۱ق درگذشت و به روایت تنوخی محمد بن فراس رقیب ابوالعباس احمد، قاسم بن عبیدالله وزیر را به قتل او تحریك كرد و ابن فرات با زهر كشته شد.
عباس بن احمد بن محمد
ابوالخطاب عباس بن احمد بن محمد (جمادی الاخر ۲۵۸- آخر رجب ۳۳۸/ آوریل ۸۷۲ -۲۳ ژانویه۹۵۰)؛ او محدث بود. گویا در بغداد رشد کرد و به تحصیل پرداخت. از کسانی چون ابوسعید سکری، احمد ابن فرج مقری، محمد بن موسی بربری و علی بن سراج مصری روایت کرد خطیب، ج۱۲ص۱۵۹.
گفتهاند که یکبار نامزد وزارت شد، ولی از پذیرفتن آن سرباز زد ظاهراً با عموی خود ابوالحسن علی وزیر روابط نزدیک داشت و او را از شایعاتی که به سبب تحریکات و سعایتهای ابن مقله در میان مردم برضد وزیر رواج داشت، آگاه میکرد.
محمد بن عباس بن احمد
ابوالحسن محمد بن عباس بن احمد (۳۱۹- شوال ۳۸۴ق/ ۹۳۱- نوامبر ۹۹۴م)؛ او نیز محدث بود. وی همهٔ عمر را به گردآوری حدیث و نگاشتن تفسیر و تاریخ سپری کرد. ازابن بَخْتَری و طبقهٔ وی، از پدر خود ابوالخطاب عباس و از کسانی چون قاضی ابوعبدالله حاملی، محمد بن مخلد دوری و حمزه ابن قاسم هاشمی حدیث شنید.
از حدود سال ۳۳۰ق به نوشتن آغاز کرد و تا هنگام مرگ از گردآوری و نگارش حدیث دست باز نداشت.گفتهاند صندوقها، پر از کتاب داشت که بسیاری از آنها، از جمله صد جزء تفسیر و صد جزء تاریخ را خود نگاشته بود. کسانی مانند احمد بن علی بادی، محمد بن عبدالواحد بن رِزْمه و ابراهیم بن عمر برکلی و دیگران از او روایت کردند.
ذهبی او را امام حافظ خوانده و خطیب صحت نقل و ضبط درست روایات او را ستوده و ثقهاش دانسته است.
علی بن محمد بن موسی
ابوالحسن علی بن محمد بن موسی (۵ رجب ۲۴۱- ۳۱۲ق)؛ ابوالحسن علی بن فرات وزیر مشهور خلیفه المقتدر عباسی و نخستین کس از خاندان فرات که به وزارت رسید.
مُحَسّن بن علی بن محمد بن موسی
ابواحمد مُحَسّن بن علی بن محمد بن موسی (۲۷۹- مق ۱۳ ربیعالا¸خر ۳۱۲ق/۸۹۲ -۱۹ ژوئیۀ۹۲۴م)؛ ابواحمد محسن بن فرات پسر ابوالحسن بن فرات وزیر عباسی بود. از زندگی و مشاغل او پیش از وزارت پدرش اطلاعی به دست نیامد.
جعفر بن محمد بن موسی
ابوخطاب (ابوعبدالله) جعفر بن محمد بن موسی (د شوال ۲۹۷/ ژوئن ۹۱۰)؛ او برادر ابوالحسن علی بن فرات وزیر است. کنیه او را ابوعبدالله ذکر کردند، وی به روزگار خلافت معتضد از سوی وزیر عبیدالله بن سلیمان، عامل خراج برخی شهرها بود.
در ۲۹۶ق به ریاست در بخش دیوان الدار یعنی دیوان مشرق و مغرب گمارده شد. اما سال بعد درگذشت و محسن بن فرات جای او را در دیوان مغرب گرفت.
ذهبی نام او را در سِلک علما آورده و گفته وقتی به وزارت خوانده شد، نپذیرفت. زن او کنیزی رومی نژاد مشهور به حنزابه که به گناهِ پناه دادن داماد خود محسن، مورد خشم خلیفه واقع شد و اموال او و دخترش را مصادره کردند.
فضل بن جعفر بن محمد
ابوالفتح فضل بن جعفر بن محمد بن فرات (د ۳۲۷ق/۹۳۹م)؛ ابوالفتح فضل بن فرات او پسر ابوالخطاب و معروف به ابن حنزابه است.
جعفر بن فضل بن جعفر
ابوالفضل (ابوالقاسم) جعفر بن فضل بن جعفر (۳۰۸-۳۹۱ق/ ۹۲۱-۱۰۰۱م)؛ او در ۳ ذیحجه و به روایتی در ۸ ذیحجه زاده شد. ایام کودکی و نوجوانی را با پدرش که مشاغل دیوانی و وزارت داشت، در مصر و عراق سپری کرد.
چون پدرش درگذشت، شغل دیوانی او را به ابوالفضل دادند. بر آن است که ابن رائق او را از شام به وزارت خواند. اما بیگمان ابو جعفر بن فضل را با پدرش فضل بن جعفر اشتباه کرده است. چه در آن وقت که فضل درگذشت و جعفر پسر او در مصر بود، ابن رائق خود عزل شده و بجکم به منصب امیر الامرایی نشسته بود. به هر حال به سبب روابط نزدیکی که میان پدر جعفر بن فضل و اخشید برقرار بود، چون ابوالقاسم انوجور پس از دفع سیف الدوله حمدانی به مصر بازگشت (۳۳۴ق/ ۹۴۵م) جعفر را به وزارت خود منصوب کرد. وی به روزگار حکومت ابوالحسن علی بن اخشید (۳۴۹- ۳۵۵ق) و نیز ابوالمسک کافور بر همان شغل بود تا کافور درگذشت.
حدود ۲ ماه بعد، جوهر صقلی سردار المعز فاطمی به دعوت امرای مصر که از جعفر بن فضل دلخوش نبودند، آن دیار را سخت مورد تهدید قرار داد. جعفر بن فضل به خواست مصریان در طلب صلح برآمد و شریف ابوجعفر حسینی را به وساطت برانگیخت و از جوهر امان گرفت.
اما کافوریان و اخشیدیان گردن ننهادند و به پیکار برخاستند و شکست خوردند و جوهر باز مصریان را امان داد و بزرگان شهر از جمله وزیر و شریف ابوجعفر حسینی به استقبال وی رفتند . تصرف مصر به دست سردار فاطمیان، ظاهراً در موقعیت جعفر بن فضل شیعی مذهب چندان تغییری پدید نیاورد. اگرچه گفتهاند که وی در ۳۸۳ق یک چند به وزارت العزیز فاطمی منصوب شد.
وفات
تاریخ مرگ او را به اختلاف پیش از ۳۹۰ یا ۱۳ ربیعالاول ۳۹۱ و به روایتی ۱۳ صفر ۳۹۲ ذکر کردهاند. پیکر او را بنا بر وصیتش در مدینه در خانهای که خود جنب مسجد پیامبر(ص) خریده بود، به خاک سپردند.
بنا به روایت ابن خلکان که گور فضل بن جعفر را در مصر دیده بوده، او را نخست در خانهاش دفن کردند و سپس به مدینه بردند.
شخصیت فرهنگی
جعفر بن فضل، گذشته از فعالیت سیاسی، مردی با فرهنگ و دانشمند بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار است. خاصه که برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی او را ستودهاند.
ذهبی او را «حافظ» و «امام» و «ثقه» خوانده که به درک محضر محدثان افتخار میکرد و در حین وزارت، مجالس املاء حدیث داشت.
گفتهاند که هر ساله برای او کاغذ از سمرقند میآوردند و وی در کتابخانهاش ورّاقانی گردآورده بود تا کتابها را برای او استنساخ کنند. ابن شهر آشوب از او در زمره مصنفان شیعه یاد کرده و کتابی به نام الغرر به وی نسبت داده است. ابن خلکان نیز او را صاحب آثاری در رجال و انساب دانسته، بیآنکه نامی از آنها ذکر کند.
ذهبی و حافظ سلفی هر کدام بخشهایی از امالی و احادیثی را که روایت کرده، نزد خود داشتهاند.
پانویس
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۸
- ↑ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج ۱، ص۱۵
- ↑ همدانی، همانجا
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۸
- ↑ محمد بن جریر؛تاریخ طبری، ج۱۰ص۲۲ ۲۳.
- ↑ صابی، ص۱۳، ۱۴، ۸۷
- ↑ ابن خلکان ج۳ص۴۲۲،
- ↑ صابی،ص ۱۴۸
- ↑ صابی، ص۸۶، ۸۷، ۲۲۲، ۲۴۴
- ↑ صابی، ص۱۵۲
- ↑ تنوخی؛نشوار، چ بیروت، ج۳ص۲۷۱، ۲۷۲
- ↑ خطیب، ج۱۲ص۱۵۹
- ↑ ابوعلی مسکویه،ج ۱ص۵۲
- ↑ ذهبی، تذکره،ج ۳ص۱۰۱۵
- ↑ خطیب،ج ۱۲ص۱۵۹
- ↑ خطیب،ج ۳ص۱۲۲، ۱۲۳
- ↑ ذهبی، سیرالاعلام النبلا،ج ۱۶ص۴۹۵
- ↑ خطیب،ج ۳ص۱۲۲، ۱۲۳
- ↑ قرطبی،ص ۲۹
- ↑ ذهبی سیر،ج ۱۴ص۱۰۹
- ↑ ابن خلکان،ج ۳ص۴۲۴
- ↑ ثابت بنسنان،ص ۴۱
- ↑ ابن خلکان،ج ۱ص۳۴،ج ۳ص۴۲۴، ۴۲۵
- ↑ خطیب،ج ۷ص۲۳۵
- ↑ ابن خلکان،ج ۱ص۳۴۹
- ↑ صولی،ص ۱۳۴
- ↑ قلقشندی؛ مآثر الاناقه،ج ۱ص۲۸۸
- ↑ ابن اثیر، الکامل،ج ۸ص۴۵۸ که سال بازگشت به مصر را ۳۳۶ق ذکر نموده است
- ↑ ابن تغری بردی،ج ۳ص۲۹۲
- ↑ ابن خلکان،ج ۱ص۳۷۶- ۳۷۸
- ↑ زامباور،ص ۱۴۵.
- ↑ خطیب،ج ۷ص۲۳۵
- ↑ یاقوت، ادبا،ج ۷ص۱۶۴
- ↑ یاقوت، ادبا،ج ۷ص۱۷۰
- ↑ ابن خلکان؛ج۱ص۳۴۹، ۳۵۰
- ↑ ذهبی؛ تذکره،ج ۳ص۱۰۲۲
- ↑ یاقوت یاقوت ؛ادبا ،ج ۷ص۱۶۵
- ↑ یاقوت، ادبا،ج ۷ص۱۷۶
- ↑ ابن شهر آشوب ص ۳۲
- ↑ ابن خلکان؛ج۱ص۳۴۷
- ↑ سیوطی،ص ۴۰۶.
منابع
- ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
- ابن اثیر، الکامل؛ اللباب، قاهره، ۱۳۵۶ق.
- ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
- ابن خلکان، وفیات؛ ابن داوود، حسن، رجال، به کوشش محدث ارموی، تهران، ۱۳۴۲ش.
- ابن شاکر، محمد، عیون التواریخ، نسخهٔ خطی کتابخانهٔ احمد ثالث، شم ۲۹۲۲.
- ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
- ابن طقطقی، محمد، الفخری، به کوشش هارتویگ درنبورگ، پاریس، ۱۸۹۴م.
- ابن کثیر، البدایهٔ.
- ابوحیان توحیدی،الامتاع و المؤانسهٔ به کوشش احمد امین و احمد الزین، قاهره، ۱۹۳۹م.
- ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش آمد روز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.
- استرابادی، محمد، منهج المقال، تهران، ۱۳۰۶ق.
- الاشتر، صالح، مقدمه بر دیوان (نک: بحتری در همین مآخذ).
- اشعری قمی، سعد، کتاب المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۴۱ش.
- اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی، تهران، ۱۳۴۵ش.
- بحتری، دیوان، به کوشش حسن کامل صیرفی، قاهره، ۱۹۶۳م.
- تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، تهران، ۱۳۸۸ق.
- تنوخی، محسن، الفرج بعد الشدهٔ، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
- تنوخی، محسن، نشوار المحاضرهٔ، به کوشش مارگلیوث، قاهره، ۱۹۲۱م.
- همان، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۹۷۱-۱۹۷۳م.
- ثابت بن سنان، اخبار القرامطه، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
- ثعالبی، تحفه الوزراء، به کوشش حبیب علی راوی و ابتسام مرهون صفار، بغداد، ۱۹۷۷م.
- خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
- خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
- ذهبی، محمد، تذکرهٔ الحفاظ، حیدر آباد دکن، ۱۳۳۳- ۱۳۳۴ق.
- ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
- زامباور، الانساب و الاسرات الحاکمهٔ، بیروت، ۱۹۸۰م.
- سامرائی، کمال، مختصر تاریخ الطب العربی، بغداد، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
- سیوطی، طبقات الحفاظ، بیروت، ۱۹۸۳م.
- صابی، هلال، الوزراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، ۱۹۵۸م.
- صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
- صولی، محمد، الاوراق، به کوشش هیورث - دن، قاهره، ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م.
- طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
- طوسی، محمد، اختیار معرفهٔ الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
- طوسی، محمد، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
- طوسی، محمد، کتاب الغیبهٔ، تهران، مکتبهٔ نینوی الحدیثهٔ.
- علوجی، عبدالحمید، تاریخ الطب العراقی، بغداد، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
- العیون و الحدائق، به کوشش نبیله عبدالمنعم داوود، نجف، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
- فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۱م.
- قاضی عبدالجبار همدانی، «تثبیت دلائل نبوهٔ سیدنا محمد» ، همراه اخبار القرامطهٔ (نک: ثابت بن سنان در همین مآخذ).
- قرطبی، عریب سعد، صلهٔ تاریخ الطبری، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۷م.
- قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، به کوشش محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.
- قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
- قلقشندی، احمد، مآثر الانافهٔ، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۸۵م.
- کندی، محمد، ولادهٔ مصر، بیروت، دار صادر.
- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۵۲ق.
- مشکور، محمدجواد، مقدمه بر المقالات (نک: اشعری در همین مآخذ).
- نوبختی، حسن، فرق الشیعهٔ، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۳۱م.
- همدانی، محمد، تکملهٔ تاریخ الطبری، به کوشش البرت یوسف کنعان، بیروت، ۱۹۶۱م.
- یافعی، عبدالله، مرا¸هٔ الجنان، بیروت، ۱۳۳۸ق.
- یاقوت، ادبا.
- یاقوت، بلدان.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله :